JavaScript Codes بزرگترین سایت جاوا اسکریپت ایران
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

علم هرمنوتیک - دنیای مقالات
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرکه بسیار نیکی کند، برادرانش دوستش خواهندداشت . [امام علی علیه السلام]
علم هرمنوتیک - دنیای مقالات
  • تماس با من
  • شناسنامه
  •  RSS 
  • پارسی بلاگ
  • پارسی یار
  • در یاهو
  • لفظ هرمنوتیک در فلسفه یا نقد ادبی کلمه‌ای بیگانه است و حتی در علم کلام نیز به نظر می‌آید که استعمال آن اغلب به معنایی محدود و مقید است که با استعمال گسترده‌ی آن در "جنبش هرمنوتیک نوین" کلامی معاصر فوق دارد. لذا اغلب پرسش این است که علم هرمنوتیک چیست ؟ در سومین ویرایش فرهنگ بین المللی جدید وبستر، ذیل hermeneutics، می‌خوانیم: "مطالعه‌ی اصول روش شناختی تاویل و تبیین ؛ به ویژه : مطالعه‌ی اصول کلی تاویل کتاب مقدس".

    در بازشناخت این مفهوم می‌توان گفت :

    تاویل ادبی در انگلستان  و آمریکا عمدتاً در چارچوب واقع‌گرایی،به تعبیر فلسفی، صورت می‌گیرد. ادراک هر کس از اثر را باید جدا از خود اثر انگاشت و وظیفه تاویل ادبی سخن گفتن درباره "خود اثر" است. نیات و مقاصد مولف نیز دقیقاً از اثر جدا نگه داشته می‌شود؛ اثر "موجود" ی فی نفسه است ، موجودی که توانایی ها و تحرکات خاص خودش را دارد. نمونه متعارف تاویل کننده دوره جدید کسی است که عموماً از "خود مختاری هستی" اثر ادبی دفاع می‌کند و وظیفه خود را جاری کردن این هستی در سراسر تحلیل متن می‌داند. و بدین ترتیب جدایی ابتدایی فاعل و موضوع یا ذهن و عین، اصل متعارفه  واقع گرایی، به مبنای فلسفی و چارچوب تاویل ادبی بدل می شود. یکی از جنبش های تفکر اروپایی که نقدی ریشه‌ای از برداشتهای واقع گرایانه در باب ادراک و تاویل به دست داده است پدیدار شناسی است.

    تمایل بر این است که متن اثر ادبی (به رغم "هستی" خود مختارش) عین یا موضوع شناسایی شمرده شود- "عین زیبا شناختی" . متن در جدایی کامل از هر مدرک و شناسنده به تحلیل در می‌آید و "تحلیل" نیز مآلاً با "تاویل" مترادف انگاشته می‌شود.

    وظیفه تأویل و معنای فهم، هنگامی که با اثر سر و کار داریم، متفاوت با هنگامی است که با عین سر و کار داریم ، چرا که این دو در آن هنگام فرارتر و تاریخی‌ترند. "اثر" همواره نشانی از کار انسان دارد و خود کلمه نیز متضمن این امر است، زیرا اثر همواره اثر انسان (یا اثر خدا) است. از طرف دیگر، "عین" نیز می‌تواند اثر یا عینی طبیعی باشد. استفاده از کلمه "عین" در اشاره به اثر تمایز مهمی را متبلور می‌سازد، زیرا باید اثر را به منزله عین نبینیم بلکه به منزله اثر ببینیم . نقد ادبی باید "روش" یا "نظریه"ای را طلب کند که به ویژه متناسب با رمز گشایی اثر انسانی در اثر، یعنی "معنای" آن، باشد. این عمل "رمز گشایی"، این "فهمیدن" معنای اثر، کانون علم هرمنوتیک است. علم هرمنوتیک مطالعه فهم و به ویژه وظیفه فهم متون است. علم طبیعی روشهای فهم اعیان طبیعی را دارد. اما فهم آثار مقتضی هرمنوتیک است، "علم" فهم به صورتی که فهم متناسب با آثار از آن حیث که آثارند باشد. یقیناً روشهای "تحلیل علمی" می‌شاید و می‌باید برای فهم آثار به کار بسته شود، اما در انجام دادن این کار با آثار نیز همچون اعیان طبیعی و صامت رفتار می‌شود. آثار از آن حیث که اعیان‌اند تابع روشهای علمی تاویل‌اند؛ و در مقام آثار اقتضای نحوه‌های ظریف تر و جامع‌تری از فهم را دارند. میدان علم هرمنوتیک از آنجا گسترش یافت که کوششی بود برای وصف همین مورد اخیر، یعنی نحوه های به ویژه "تاریخی" تر و "انسان گرایانه"تر فهم.

    یکی از عناصر لازم برای وجود نظریه هرمنوتیکی کافی، و بسط دادن آن به نظریه کافی تاویل ادبی، برداشتی وافی و موسّع از خود تاویل است. دمی به شمول تاویل و عمومیت استعمال این کلمه بنگریم: دانشمند تحلیل داده‌هایش را "تاویل " [interpretation] می‌نامد؛ ناقد ادبی سنجش خود از اثر را تاویل و تفسیر می‌خواند. مترجم زبان "برگرداننده" [interpreter] نامیده می‌شود؛ مفسران اخبار، اخبار را "تاویل و تفسیر" می‌کنند. شما گفته‌ی دوستی را تاویل – یا سوء تاویل – می‌کنید، و همچنین است نامه ای از خانواده یا نشانه‌ای در خیابان. در واقع، از زمانی که در صبح از خواب برمی‌خیزید تا وقتی که دوباره در خواب فرو می‌روید در حال «تاویل» اید. در هنگام بیداری به ساعت کناری نگاه می‌کنید و معنای آن را تاویل می‌کنید: به یاد می‌آورید که امروز چه روزی است و با فهم معنای آن روز ابتدا به یاد می‌آورید که در این جهان در چه راهی گام بر می‌دارید و برای آینده چه طرح و نقشه‌هایی دارید؛ شما از بستر بر می‌خیزید و به تاویل کلمات و حرکات آن چیزهایی می‌پردازید که در کار و بار روزانه با آنها برخورد می‌کنید. پس تاویل شاید اصلی‌ترین فعل تفکر انسان است؛ در حقیقت، خود وجود داشتن را شاید بتوان جریان دایم تاویل گفت.

    تاویل پرشمول‌تر از آن عالم زبانی است که انسان در آن زندگی می‌کند، زیرا حتی حیوانات نیز به تاویل زنده اند. حیوانات حس می‌کنند که در این جهان در چه راهی قرار گرفته‌اند. اگر مقداری غذا در برابر شمپاتزه و سگ و یا گربه قرار گیرد، حیوان بر حسب نیازها و تجربه خودش آن را تاویل می‌کند. پرندگان نشانه‌هایی را می‌شناسند که به آنها می‌گوید به سمت جنوب پرواز کنند.

    البته تاویل دایمی درباره بسیاری از ساحت‌های غیر زبانی در تار و پود تمامی زندگی انسان بافته شده است. از نظر یوآخیم واخ، وجود انسان بدون زبان نیز قابل تصور است، اما بدون درک متقابل آدمیان از یکدیگر، یعنی بدون تاویل، ممکن نیست. با این همه، وجود انسان به طوری که ما آن را می‌شناسیم در واقع همواره متضمن وجود زبان است و لذا هر نظریه در باب تاویل کردن انسان باید از پدیدار زبان نیز بحث کند. و البته از همه وسایل نمادی گوناگون بیان که مورد استفاده‌ی انسان است، هیچ یک از حیث انعطاف پذیری و قدرت ارتباط یا از هر حیث اهمیت کلی بر زبان پیشی نمی گیرد. زبان نحوه‌ی دیدن انسان و تفکر او را شکل می‌دهد، یعنی هم برداشت او از خودش و هم برداشت او از جهانش‌(این دو آن قدرها هم که به نظر می‌آید از یکدیگر جدا نیستند.) و همان دیدی هم که او از واقعیت دارد زبان شکل داده  است. انسان بسیار بیشتر از آن که بتواند تشخیص دهد از طریق زبان به جنبه های مختلف زندگی‌اش راه می یابد، جنبه هایی مانند: عبادت، دوست داشتن، رفتار اجتماعی، تفکر انتزاعی؛ و حتی شکل احساساتش نیز با زبان مطابقت داده می شود اگر این موضوع را عمیقاً ملاحظه کنیم، معلوم می‌شود که زبان "واسطه"ای است که در آن زندگی و حرکت می‌کنیم و هستی‌مان را داریم.

    پس تاویل پدیداری پیچیده و نافذ است. ولی نافذ ادبی در فهمیدن اثر آن را تا چه حد عمیق و پیچیده تصور می‌کند؟ باید بپرسیم که آیا ناقدان مایل به برابر گذاشتن تحلیل با تاویل نیستند؟ باید بپرسیم که آیا مابعدالطبیعه و مفروضات واقع‌گرایانه‌ی نهفته در نقد جدید در غالب اشکال آن نظری بیش از حد ساده و حتی کژ و کوژ از تاویل ارائه نمی‌کند؟ اثرادبی عینی نیست که ما آن را با مفهوم پردازی یا تحلیل کردن بتوانیم بفهمیم؛ صدایی است که باید بشنویم و با "شنیدن" (و بلکه دیدن) بفهمیم فهم ادبیات باید ریشه در حالات اولی‌تر و پر شمول‌تر فهم داشته باشد که باید با خود هستی –در– جهان یا در جهان بودن ما انجام شود. بنابراین، فهم اثر ادبی نوعی شناسایی علمی نیست که از وجود [existence] به جهان مفاهیم بگریزد؛ فهم مواجهه ای تاریخی است که تجربه‌ی شخصی هستی [being] را در این جا در جهان می‌طلبد.

    علم هرمنوتیک مطالعه این نوع اخیر از فهم است. این علم می‌کوشد دو حیطه نظریه فهم را در کنار هم نگه دارد: پرسش از آنچه در رویداد فهم متن به وقوع می‌پیوندد و پرسش از آنچه خود فهم است، در بنیادی‌ترین و "وجودی"ترین معنای آن. علم هرمنوتیک، در مقام جریان تفکری آلمانی، از پدیدار شناسی آلمانی و فلسفه وجودی عمیقاً متاثر شد. و البته اهیمت آن برای تاویل ادبی در امریکا نیز از آنجا فزونی یافته است که این گونه متفکران برای مسائل نهفته در تاویل متن این علم را به کار بسته‌اند.



    Akb@r.Hemm@ti ::: پنج شنبه 86/4/28::: ساعت 8:2 عصر
    نظرات دیگران: نظر

    لیست کل یادداشت های دنیای مقالات

    >> بازدیدهای وبلاگ <<
    بازدید امروز: 402
    بازدید دیروز: 289
    کل بازدید :786743

    >>اوقات شرعی <<

    >> درباره خودم <<
    علم هرمنوتیک - دنیای مقالات
    Akb@r.Hemm@ti
    در مورد خودم زیاد مهم نیست

    >> پیوند دنیای مقالات <<

    >>لوگوی دنیای مقالات<<
    علم هرمنوتیک - دنیای مقالات

    >>لینک دوستان<<

    >>لوگوی دوستان<<

    >> فهرست دنیای مقالات <<

    >>بایگانی<<

    >>جستجو در متن و بایگانی دنیای مقالات <<
    جستجو:

    >>اشتراک در دنیای مقالات<<
     



    >>طراح قالب<<